نمی دونم چی باید گفت..
فقط سکوت و سکوت..
این دست نوشته یه دختر بچه است که تو یکی از بسته های
مواد غذایی که برای رزمندگان ارسال شده بود ، پیدا شده!
با سلام به امام زمان(علیه السلام)و درود به امام خمینی.
سلام به رزمندگان اسلام.
اسم من زهرا می باشد...
این هدیه را که نان خشک و بادام است،برای شما فرستادم
پدرم می خواست جبهه بیاید،ولی او با موتور زیر ماشین
رفت و کشته شد.
من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر قالی بافی می روم.
مادرم کار می کند، ما 5 نفر هستیم،پدرم مرد و باید کارکنیم و من 92 روز
کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستیم نان بفرستم.
از خدا می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کند و و پس ندهید
و مرا کربلا ببرید؛آخر من و مادرم خیلی روزه میگیریم تا خرجی داشته باشیم.
مادرم،خودم،اخمد،بتول و تقی برادر کوچک هست،سلام میرسانیم.
خدانگهدار شما پاسداران اسلام باشد.
آغاز هفته وحدت و ولادت پیامبر اسلام مبارک باد
بخوان نام زیبـا ی پروردگا ر
که بعد از خـد ا نا م آموزگا ر
محمّـد ( ص ) نکو گشت نزد خدا
نه در نزد او ، نزد اهل وفـا
پیمبـر ، بود مشعل تا بنا ک
نما د شریعت درین خاک پاک
محمّـد ( ص ) بُودخا تم المرسلین
امین خـدا ، آسما ن و زمین
محمّـد ( ص ) بُودعلم را رهنمون
به خیل بشر از قد یم و کنون
بهفرمود آن را د مرد عرب
که با شد کلا مش، پیامی زِ رَب
منم شهر علم وعلی ( ع ) با ب آن
علیِ (ع ) ولی با شد اربا ب آن
مادرش بهش گفت:ابراهیم،سرما اذیتت نمی کنه؟
گفت:نه مادر،هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سردبود،ولی نمی خواست ما را توی توی خرج بیاندازد.
دلم نمیامد؛همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم.
صبح فردا،کلاه را سرش کشید و رفت.ظهر که برگشت،بدون کلاه بود!
گفتم:کلاهت کو؟
گفت:اگه بگم دعوام نمی کنی؟
گفتم:نه مادر؛مگه چیکارش کردی؟
گفت:یکی از بچه های کلاسمون با دمپایی میاد؛امروز سرماخورده بود؛دیدم کلاه برای اون واجب تره